تناسخ (دیدگاه مفسران)در قرآن واژه تناسخ یا واژهای مترادف با آن نیامده است، اما آیاتی دالّ بر مسخ شدن اقوام گناهکار به صورت بوزینه و خوک وجود دارد که بعضی معتقدان به تناسخ به آنها متوسل شدهاند، هر چند در تفاسیر، تناسخ مطلقاً نفی شده است. فهرست مندرجات۱.۱ - لغوی ۱.۲ - اصطلاحی ۲ - بطلان تناسخ در قرآن ۳ - مدافعان تناسخ ۴ - ادله تناسخیان و نقد آنها ۴.۱ - آیه ۱۱ غافر ۴.۲ - آیه ۵۶ دخان ۴.۳ - آیه ۳۸ انعام ۴.۴ - آیه ۳۰ شوری ۴.۵ - آیه ۴۰ اعراف ۴.۶ - آیه ذر ۴.۷ - آیه ارکاس ۴.۸ - آیه تبدیل ۴.۹ - آیه صورت ۴.۱۰ - آیه اثبات امکان معاد ۴.۱۱ - آیات دیگر ۴.۱۱.۱ - آیه اعاده ۴.۱۱.۲ - آیه تداوم نسل ۵ - تناسخ در منابع فقهی ۶ - فهرست منابع ۷ - پانویس ۸ - منبع ۱ - واژهشناسیواژه عربی تناسخ در لغت و اصطلاح بدین معناست: ۱.۱ - لغویتناسخ از ماده «ن س خ» و به معنای جابه جایی، [۱]
شرتونی لبنانی، اقرب الموارد، ج۵، ص۳۹۱، «نسخ»، تهران، دارالاسوة، ۱۴۱۶ق.
زایل ساختن، [۲]
راغب حسین بن محمد اصفهانی، مفردات، ص۸۰۱، «نسخ»، (م. ۴۲۵ق.)، به کوشش صفوان داودی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ق.
باطل کردن، و از بین بردن چیزی است با چیزی دیگر که در پی آن میآید، [۴]
راغب حسین بن محمد اصفهانی، مفردات، ص۸۰۱، «نسخ»، (م. ۴۲۵ ق.)، به کوشش صفوان داودی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ق.
از اینرو به آمد و شد زمانها که در پی یکدیگر صورت میگیرند «تناسخ ازمنه» گویند. [۵]
لویس معلوف، المنجد فی اللغه، ص۸۰۵، «نسخ»، (م. ۱۹۴۶م.)، بیروت، دارالمشرق، ۱۹۹۶م.
۱.۲ - اصطلاحیتناسخ در اصطلاح که از آن به تقمص نیز تعبیر میشود (Metempscose)، عبارت است از انتقال نفس ناطقه از بدنی به بدنی دیگر در دنیا برای تحمل کیفر یا برخورداری از پاداش اعمال پیشین و رسیدن به کمال [۶]
دایره المعارف فارسی، ج۵، ص۹۵، مصاحب و دیگران، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۶ش.
[۷]
دایره المعارف فارسی، ج۱، ص۶۷۲، مصاحب و دیگران، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۶ش.
[۸]
محمد بن ابراهيم صدرالدين شيرازى، المظاهر الالهیه، صدرالمتألهین (م. ۱۰۵۰ ق.)، ص۹۰، به کوشش آشتیانی، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۷۷ش.
و آن بر ۴ قسم است، زیرا انتقال یا به پیکر انسان (نسخ) یا حیوان (مسخ) [۹]
فرید وجدی، دائرة معارف القرن العشرین، ج ۱۰، ص۱۷۲، بیروت، دار الفکر.
یا درختان و گیاهان (فسخ) یا جمادات (رسخ) است. [۱۰]
ملاهادی سبزواری، شرح منظومة السبزواری، ج۵، ص۱۹۶-۱۹۷، به کوشش حسن زاده آملی، تهران، ناب، ۱۴۱۷ق.
۲ - بطلان تناسخ در قرآنالبته تناسخ مصطلح غیر از مسئله «ادوار و اکوار هزارگانی» است که جمعی از منجمان و فلاسفه ایرانی، یونانی، بابلی و هندی، به ویژه حکمای خسروانی مانند شیخ اشراق به آن اعتقاد داشتند و بر اساس آن پس از هر دوره ای همه اوضاع جهانی تجدید میشود، گرچه میتوان گفت این هم نوعی تناسخ است. [۱۱]
محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل والنحل، ج۲، ص۶۰۶، (م. ۵۴۸ ق.)، به کوشش سید گیلانی، بیروت، دارالمعرفه.
[۱۲]
محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل والنحل، ج۲، ص۳۶۶، (م. ۵۴۸ ق.)، به کوشش سید گیلانی، بیروت، دارالمعرفه.
در قرآن کریم از تناسخ به صراحت سخنی به میان نیامده است؛ ولی مفسران در تفسیر حدود ۲۰ آیه به بحث از آن پرداخته و برخی بیش از ۱۰۰۰ آیه قرآنی ناظر به معاد و مسائل مرتبط با آن را با بطلان تناسخ مرتبط دانسته اند، زیرا تناسخ انکار بهشت و جهنم را در پی داشته و برای توبه، انابه، شفاعت، عفو و غفران، جایگاهی باقی نمیگذارد، از همین رو بطلان تناسخ را به معنای مشهور همه دانشمندان مسلمان پذیرفته اند. [۱۳]
احمد زمردیان، حقیقت روح، ص۴۷۲، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶ش.
تنها افکار هندوها و منقولاتی از عرب، گروهی را به سوی این عقیده باطل و کفرآور کشانده است. [۱۴]
فرید وجدی، دائرة معارف القرن العشرین، ج۱۰، ص۱۸۱، بیروت، دار الفکر.
برخی بدون توجه به ماهیت رجعت و مبانی شیعی، رجعت را به تناسخ نزدیک دانسته اند. دانشمندان شیعه با ردّ این دیدگاه بر تفاوت رجعت و تناسخ و کفر معتقدان به تناسخ پای فشرده اند. [۱۵]
عبدالحسین امینی، الغدیر فی الکتاب والسنة والأدب، ج۲، ص۲۵۲ ۲۵۳، (م. ۱۳۹۰ ق.)، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۶۶ش.
تناسخ مورد بحث در مقاله حاضر تناسخ مُلْکی است و آن غیر از مسخی همانند مسخ گروهی از بنیاسرائیل است. [۱۹]
ملاهادی سبزواری، شرح منظومة السبزواری، ج۵، ص۱۹۱، به کوشش حسن زاده آملی، تهران، ناب، ۱۴۱۷ق.
(مسخ) و نیز در برابر تناسخ ملکوتی است که همان تجسم اعمال و ملکات انسان در برزخ صعودی و موافق مذهب انبیا و مقبول اهل کشف و شرایع و ادیان حق است. [۲۰]
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، مفاتیح الغیب، ص۵۵۷، (م. ۱۰۵۰ ق.)، تهران، انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۶۳ش.
[۲۱]
ملاهادی سبزواری، شرح منظومة السبزواری، ج۵، ص۱۹۰، به کوشش حسن زاده آملی، تهران، ناب، ۱۴۱۷ق.
۳ - مدافعان تناسخمدافعان تناسخ غالباً به چند آیۀ قرآنی تمسک جستهاند. همچنین برخی احادیث مؤیّد اعتقاد تناسخیه بهویژه غلات شیعه قلمداد شده است. [۲۲]
قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۱۳، ص۴۲۹-۴۳۰، به کوشش ابراهیم مدکور و دیگران، قاهره، ۱۳۸۲-۱۳۸۵ق/۱۹۶۲-۱۹۶۵م.
[۲۳]
عبدالحمید ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغة، ج۱۶، ص۲۹۲، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار احیاء الکتب العربیه.
[۲۴]
محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۵، ص۱۶۴-۲۲۱، بیروت، ۱۴۰۳ق.
[۲۵]
محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۷، ص۲۲۶، بیروت، ۱۴۰۳ق.
برخی از آن آیات بدین قرارند: «و هیچ جنبندهای در زمین نیست و نه هیچ پرندهای که با دو بال خود پرواز میکند، مگر آنکه آنها گروههایی مانند شما هستند.» «پروردگارا، دو بار ما را به مرگ رسانیدی و دو بار ما را زنده گردانیدی.» «بر آنان خشم گرفته و از آنان بوزینگان و خوکان پدید آورده.»«در آنجا جز مرگ نخستین، مرگ نخواهند چشید.» «به آنان گفتیم: بوزینگانی رانده شده باشید.»برخی مفسران با اینگونه برداشتِ تناسخی از آیات مخالفت ورزیده، و اندیشۀ تناسخ را نقطۀ مقابل معاد و موجب انکار آن دانستهاند. برخی در مجادلۀ استدلالی، این دسته از آیات را دالّ بر معاد اخروی گرفتهاند، نه تناسخ. از دید ایشان کثرت آیات و احادیث معاد جسمانی و حشر اجساد دلیلی بر بطلان کامل تناسخ است. [۳۶]
محمود آلوسی، روح المعانی، ج۲۳، ص۶۱، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
در حالی که برخی صرفاً از بطلان تناسخ سخن میگویند. برخی دیگر موضع شدیدتری دارند و تناسخ را عقیدۀ بتپرستان و مشرکان میدانند. [۴۰]
عبدالله بیضاوی، انوار التنزیل، ج۵، ص۱۷۲، به کوشش عبدالقادر عرفات، بیروت، ۱۴۱۶ق.
[۴۱]
محمد ابوالسعود، ارشاد العقل السلیم، ج۸، ص۷۳، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
[۴۲]
محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۶، ص۱۷۲، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۳۷۲ق.
۴ - ادله تناسخیان و نقد آنهاقرآن کریم تصریح دارد که روح مشرکان پس از جدا شدن از بدن به این دنیا باز نخواهد گشت: «حَتّی اِذا جاءَ اَحَدَهُمُ المَوتُ قالَ رَبِّ ارجِعون لَعَلّی اَعمَلُ صلِحًا فیما تَرَکتُ کَلاّ» اما با این حال، اصحاب تناسخ برای اثبات آن به برخی از آیات استدلال کرده اند؛ مانند: ۴.۱ - آیه ۱۱ غافرآیه ۱۱ غافر که سخن اشقیا را مبنی بر تعدد مرگ و زندگی حکایت میکند: [۴۸]
شیرازی، شرح حکمة الاشراق، ص۴۹۲.
«رَبَّنا اَمَتَّنا اثنَتَینِ واَحیَیتَنا اثنَتَینِ فَاعتَرَفنا بِذُنوبِنا فَهَل اِلی خُروجٍ مِن سَبیل.» روشن است که این آیه، نظیر آیات ۲۸ بقره، و آیه ۴۰ روم، و آیه ۶۶ حج، و آیه ۱۱ غافر، تنها دو زندگی و دو مرگ را برای انسانها ثابت میکند و این خود ردّی بر گردونه مکرر تناسخ است که مرگ و زندگی را محدود به دو بار نمیداند.با توجه به آیات گذشته مراد از مرگ نخست، حالت قبل از زندگی این جهان است که انسان به صورت موجودی بیجان (خاک) بوده و تعبیر به میراندن در آن از باب تغلیب آن بر مرده بودن است. احتمال دیگر این است که مراد از «اَمَتَّنا اثنَتَین» میراندن در دنیا و عالم برزخ و مقصود از «اَحیَیتَنا اثنَتَین» زنده ساختن در عالم برزخ و قیامت باشد. [۵۸]
محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۲۱، ص۳۶۰، (م. ۳۱۰ ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
۴.۲ - آیه ۵۶ دخانآیه ۵۶ دخان که بیان میکند پرهیزگاران جز مرگ نخستین مرگی نخواهند چشید: «لا یَذوقونَ فیهَا المَوتَ اِلاَّ المَوتَةَ الاولی.» وجه استدلال به زعم قائلان به تناسخ این است که بر اساس این آیه، پرهیزگاران از آن رو که صفات پسندیده ای دارند نفوس آنها به ابدان دیگر منتقل نمیشوند تا همواره و پیاپی طعم مرگ را بچشند. [۶۰]
محمد بن مسعود قطبالدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق، ص ۴۹۲-۴۹۳، قم، بیدار، چاپ سنگی.
[۶۱]
شمسالدین شهرزوری، شرح حکمة الاشراق، ص۵۳۱، به کوشش ضیائی تربتی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۰ش.
پاسخ آن است که این آیه، با توجه به آیات قبل، درباره بهشتیان است که در بهشت جاودان بوده، طعم مرگ را دوباره نخواهند چشید.۴.۳ - آیه ۳۸ انعامآیه ۳۸ انعام، [۶۳]
محمدعلی تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون والعلوم، ج۱، ص۵۱۲، بیروت، مکتبة لبنان ناشرون، ۱۹۹۶م.
«وما مِن دابَّةٍ فِی الاَرضِ ولا طئِرٍ یَطیرُ بِجَناحَیهِ اِلاّ اُمَمٌ اَمثالُکُم.» مفاد این آیه این است که حیوانات و پرندگان همانند شما امتهایی هستند، در حالی که میدانیم آنها همانند ما نیستند، بنابراین باید با پذیرش تناسخ بگوییم روح انسانها پس از جدا شدن از بدن در کالبد پرندگان و حیوانات قرار میگیرد تا پاداش و کیفر اعمال خود را ببیند. [۶۵]
شهابالدین سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج۲، ص۲۲۱، (م. ۵۸۷ ق.)، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۰ش.
پاسخ این است که مجتمعات حیوانی از جهاتی، مانند اصل خلقت، رزق و تکثیر نسل، همانند مجتمعات انسانی هستند و همین اندازه در صدق مماثلت کافی است. [۶۶]
محمدعلی تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون والعلوم، ج۱، ص۵۱۲، بیروت، مکتبة لبنان ناشرون، ۱۹۹۶ م.
و این شباهت بالفعل است نه بالقوه، زیرا آنها نیز از ادراک، شعور، مسئولیت و رستاخیز سهمی دارند: «واِذَا الوُحوشُ حُشِرَت.»۴.۴ - آیه ۳۰ شوریآیه ۳۰ شوری،«و ما اَصبَکُم مِن مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَت اَیدیکُم.» و آیات مشابه آن، نظیر آیات ۱۶ - ۱۹ فجر و آیه ۴۱ روم، و نیز آیات ناظر به موارد خاص، نظیر آیه ۸۵ بقره، و آیه ۱۵۲ اعراف، و آیه ۲۵ نازعات، و آیه ۱۶۰ نساء، این آیات دلالت میکنند که مصائب، مسبوق به جرم و جنایت است، چنانکه آیات دیگری نیز دلالت میکنند که خیرات هم پاداش افعال خیر و نیکو هستند؛ مانند یونس آیه ۶۴، یوسف آیه ۹۱، آل عمران آیه ۱۴۸، بنابراین مصائبی که بیسبب بر اشخاص وارد میشوند و نیز خیراتی که در جایگاه مقتضی شرور به ایشان میرسند، جزای روحهاییاند که اکنون به بدن های آنان تعلق یافتهاند، [۷۸]
محمدطاهر ابن عاشور، تفسیر التحریر والتنویر، ج۲۵، ص۱۰۲-۱۰۳، (م. ۱۳۹۳ ق.)، تونس، الدار التونسیة، ۱۹۹۷ م.
و این همان تناسخ است. [۷۹]
محمدطاهر ابن عاشور، تفسیر التحریر والتنویر، ج۲۵، ص۱۰۲، (م. ۱۳۹۳ ق.)، تونس، الدار التونسیة، ۱۹۹۷م.
روایاتی نیز به این مضمون نقل شده اند. [۸۰]
ترمذی، سنن الترمذی، ج۵، ص۵۵، (م. ۲۷۹ ق.)، به کوشش عبدالوهاب، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۲ق.
پاسخ استدلال آن است که مصیبتهای دنیایی بین ملحدان و دوستان خدا مشترک است، بلکه برای دوستان بیشتر است و از باب امتحان و گاهی برای زیادی اجر است، چنانکه نعمتها نیز مشترک و درباره ملحدان برای امهال و استدراج یا اسباب دیگریاند که جز خدا به آنها آگاهی ندارد. [۸۲]
محمدطاهر ابن عاشور، تفسیر التحریر والتنویر، ج۲۵، ص۱۰۲، (م. ۱۳۹۳ ق.)، تونس، الدار التونسیة، ۱۹۹۷ م.
۴.۵ - آیه ۴۰ اعرافآیه «و لایَدخُلونَ الجَنَّةَ حَتّی یَلِجَ الجَمَلُ فی سَمِّ الخیاط.» به این آیه چنین استدلال کردهاند که شتر و مانند آن بدون آنکه از حجمشان کاسته شود نمیتوانند از سوراخ سوزن بگذرند، پس مراد این است که روح انسان باید آن قدر از بدنی به بدن دیگر انتقال یابد تا در صورت حشرات ریز از سوراخ سوزن بگذرد و وارد بهشت شود. [۸۴]
سعد بن عبدالله الاشعری، المقالات والفرق، ص۴۹، تهران، علمی فرهنگی، ۱۳۶۱ش.
روشن است که آیه ضربالمثلی برای ارائه محال بودن ورود تکذیب کنندگان آیات الهی و مستکبران به بهشت است.۴.۶ - آیه ذر«آیه ذر» [۸۶]
مارتین مکدرموت، اندیشههای کلامی شیخ مفید، ص۴۸۳، ترجمه: احمد آرام، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۲ش.
که در تفسیر آن چنین گفته اند: خداوند ذریه آدم را به شکل ذراتی ریز از صُلْب حضرت آدم بیرون آورد و آنان را فهیم، عاقل و شنوا ساخت، و در حضور آدم (علیهالسلام) از آنان اقرار گرفت که او پروردگار آن هاست. سپس آنان را به صلب حضرت آدم (علیهالسلام) بازگرداند. باید توجه داشت که این تفسیر با ظاهر آیه که میفرماید: «مِن بَنی ءادَمَ مِن ظُهورِهِم ذُرِّیَّتَهُم» و نفرموده است: «من آدم من ظهره و ذریته» مخالفت دارد. معنای پذیرفته آیه این است که خداوند از هر مکلفی که از صلب آدم و فرزندانش خارج شود بر ربوبیت خویش تعهد گرفته است، زیرا عقلش را کامل و با آثار صنع خود او را راهنمایی کرده است. ۴.۷ - آیه ارکاسآیه «واللّهُ اَرکَسَهُم بِما کَسَبوا.» «اِرْکاس» به معنای وارونه کردن است. [۹۳]
راغب حسین بن محمد اصفهانی، مفردات، ص۳۶۴، «رکس»، (م. ۴۲۵ ق.)، به کوشش صفوان داودی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ق.
قائلان به تناسخ در تفسیر این آیه گفتهاند:حیوان دو قسم است: أ: مستوی القامه (و برپا)، مانند انسان؛ ب: منحنی (و وارونه)، مانند چارپایان و درندگان. روح شقاوتمندان هنگام مرگ به حیوان منحنی (وارونه) و روح سعادتمندان به حیوان مستوی القامه (برپا) انتقال مییابد، [۹۴]
ابن میثم بحرانی، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۳۹۹-۴۰۰، (م. ۶۷۹ ق.)، به کوشش یوسف علی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۲ق.
چنانکه از آیه «اَفَمَن یَمشی مُکِبًّا عَلی وجهِهِ اَهدی اَمَّن یَمشی سَویًّا عَلی صِراطٍ مُستَقیم.» برمی آید. از این استدلال پاسخ داده شده که «ارکاس» به قرینه «اَتُریدُونَ...» به معنای وارونه شدن ادراک کفار برای هدایت یافتن است و با توجه به جمله «بِما کَفَروا» در آیه بعد، مراد از «اِرکاس» گرایش آنان به کفر است. آیه ۲۲ ملک نیز ضربالمثلی برای انسان های کافر و مؤمن است و عبارت «مُکِبًّا عَلی وجهِه.» (پی در پی به رو افتاده)، اشاره به لغزنده بودن راه کفر است.۴.۸ - آیه تبدیلآیه «عَلی اَن نُبَدِّلَ اَمثلَکُم و نُنشِئَکُم فی ما لاتَعلَمون.» وجه استدلال به این آیه که میفرماید: «اگر بخواهیم، شما را فانی کرده، خلقی دیگر مانند شما میآفرینیم و شما را در صورتی که اکنون از آن بی خبرید ایجاد میکنیم.» آن است که صورت مذکور، بدن دیگری است که روح پس از مفارقت از بدن نخست در آن دمیده میشود. [۱۰۰]
سیدرضا خسروشاهی، علل ظهور مذاهب اسلامی، ص۸۲، تهران، نقش جهان، ۱۳۴۱ش.
پاسخ این است که اولاً جمله «عَلی اَن نُبَدِّل» به تقدیر مرگ در آیه پیش مربوط است: «نَحنُ قَدَّرنا بَینَکُمُ المَوتَ و...» یعنی ما به این منظور که امثال شما (نسلهای بعد) را جایگزینتان گردانیم مرگ را تقدیر کردیم. ثانیا «امثال» جمع مِثل است و دو چیز در صورتی مثل هم هستند که در نوع، مشترک و در شخص متمایز باشند. ثالثا جمله «و نُنشِئَکُم فی ما لا تَعلَمون.» صریح در نشئه دیگر است که انسان در آن دوباره زنده میشود. [۱۰۲]
مرتضی بن داعی، بصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، ص۸۸، به کوشش آشتیانی، تهران، اساطیر، ۱۳۶۴ش.
۴.۹ - آیه صورتآیه «فی اَیِّ صورَةٍ ما شاءَ رَکَّبَک.» استدلال کنندگان به این آیه. مراد از صورت در آن بدنهای متوالی را اعم از انسان و حیوان دانستهاند، در حالیکه مراد از صورتهای مختلف، صورتهای گوناگون افراد مختلف انسان است که خداوند حکیم هریک را به صورتی خاص تصویر میکند، نه صورت یک شخص در بدنهای مختلف. [۱۰۴]
محمدهادی معرفت، وقفة عند نظریة تناسخ الارواح، ص۱۳۸، ۱۹۶۹م.
۴.۱۰ - آیه اثبات امکان معادآیه «قُل کونوا حِجارَةً اَو حَدیدا اَو خَلقًا مِمّا یَکبُرُ فی صُدورِکُم فَسَیَقولونَ مَن یُعیدُنا.» در استدلال به این آیه گفتهاند: ارواح انسانها به جمادات، مانند سنگ و آهن نیز منتقل میشوند. جواب این است که آیه درصدد اثبات امکان معاد است و میفرماید: خداوندی که شما را آفرید، می تواند شما را دوباره زنده گرداند؛ حتی تبدیل شدن مردگان به سخت ترین اجسام و ماده بسیار دور از حیات مانع رستاخیز و حیات دوباره آنان نیست. [۱۰۶]
محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۶، ص۴۸۷، (م. ۴۶۰ ق.)، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۴.۱۱ - آیات دیگربرای اثبات تناسخ به آیات دیگری نیز استدلال شده است؛ مانند: آیه «کُلَّما نَضِجَت جُلودُهُم بَدَّلنهُم جُلودًا غَیرَها لِیَذوقوا العَذاب»، با این استدلال که مراد از «جُلودُهُم» ابدان گذشته و مقصود از «جُلودًا غَیرَها» بدنهای جدید است، [۱۱۰]
شمسالدین شهرزوری، شرح حکمة الاشراق، ص۵۳۰، به کوشش ضیائی تربتی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۰ش.
[۱۱۱]
سیدرضا خسروشاهی، علل ظهور مذاهب اسلامی، ص۸۱، تهران، نقش جهان، ۱۳۴۱ش.
در حالیکه در آیه سخن از جایگزینی پوستهای تازه به جای پوستهای بریان شده در جهنم برای چشیدن عذاب است.۴.۱۱.۱ - آیه اعاده«کُلَّما اَرادوا اَن یَخرُجوا مِنها اُعیدوا فیها.» که در تفسیر آن گفته اند: هرگاه نفوس انسانی بخواهند از بدنهای حیوانی بیرون روند بدان بازگردانده میشوند، [۱۱۳]
شهابالدین سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ص۲۲۱، (م. ۵۸۷ ق.)، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۰ش.
[۱۱۴]
محمد بن مسعود قطبالدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق، ص۴۹۲، قم، بیدار، چاپ سنگی.
در حالیکه آیه ناظر به حال فاسقان در دوزخ و کنایه از خلود آنان در آتش است.۴.۱۱.۲ - آیه تداوم نسلآیه «جَعَلَ لَکُم مِن اَنفُسِکُم اَزوجًا و مِنَ الاَنعمِ اَزوجًا یَذرَؤُکُم فیه.»، با این برداشت که خداوند از چارپایان جفتهایی برای ما متولد میسازد، [۱۱۶]
فرید وجدی، دائرة معارف القرن العشرین، ج۱۰، ص۱۷۳، بیروت، دار الفکر.
در حالیکه بر اساس آیه، خداوند برای انسانها و همچنین چارپایان، ازواجی را برای تداوم نسل آنها آفریده است.۵ - تناسخ در منابع فقهیبه نظر عموم فقها انکار معتقدات تناسخیه مورد اجماع مسلمانان است. [۱۱۷]
محمد ابوالسعود، ارشاد العقل السلیم، ج۶، ص۲۸۰، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
در برخی منابع فقهی، اهل تناسخ قومی کافر، [۱۱۸]
محمد منهاجی سیوطی، جواهر العقود، ج۲، ص۲۷۴، به کوشش عبدالحمید محمد سعدنی، بیروت، ۱۹۸۳م.
[۱۱۹]
علی ابن حزم، الفصل، ج۱، ص۲۶، بیروت، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
[۱۲۰]
سلیمان بن عبدالله، تیسیر العزیز الحمید فی شرح کتاب التوحید، ج۱، ص۳۷۹، ریاض، مکتبة الریاض الحدیثه.
همپایۀ یهود و نصاری و صابئین محسوب شدهاند، [۱۲۱]
محمد ابن جزی، القوانین الفقهیة، ج۱، ص۲۳۹، القوانین الفقهیة، به کوشش عبدالرحمان حسن محمود، قاهره، ۱۹۸۵م.
و عقیدۀ ایشان به منزلۀ اباحه و شرک تلقی شده است. [۱۲۲]
محمدامین ابن عابدین، رد المحتار علی الدر المختار، ج۴، ص۲۴۴، بیروت، ۱۳۸۶ق.
۶ - فهرست منابع(۱) محمدامین ابن عابدین، رد المحتار علی الدر المختار، بیروت، ۱۳۸۶ق. (۲) محمد ابن جزی، القوانین الفقهیة، القوانین الفقهیة، به کوشش عبدالرحمان حسن محمود، قاهره، ۱۹۸۵م. (۳) سلیمان بن عبدالله، تیسیر العزیز الحمید فی شرح کتاب التوحید، ریاض، مکتبة الریاض الحدیثه. (۴) محمد منهاجی سیوطی، جواهر العقود، به کوشش عبدالحمید محمد سعدنی، بیروت، ۱۹۸۳م. (۵) محمد ابوالسعود، ارشاد العقل السلیم، بیروت، دار احیاء التراث العربی. (۶) فرید وجدی، دائرة معارف القرن العشرین، بیروت، دار الفکر. (۷) شهابالدین سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، (م. ۵۸۷ ق.)، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۰ش. (۸) محمد بن مسعود قطبالدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق، قم، بیدار، چاپ سنگی. (۹) سیدرضا خسروشاهی، علل ظهور مذاهب اسلامی، تهران، نقش جهان، ۱۳۴۱ش. (۱۰) شمسالدین شهرزوری، شرح حکمة الاشراق، به کوشش ضیائی تربتی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۰ش. (۱۱) محمدحسین طباطبایی، المیزان، (م. ۱۴۰۲ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق. (۱۲) فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، (م. ۵۴۸ق.)، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۶ق. (۱۳) محمد بن حسن، طوسی، التبیان، (م. ۴۶۰ق.)، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی. (۱۴) شرتونی لبنانی، اقرب الموارد، «نسخ»، تهران، دارالاسوة، ۱۴۱۶ق. (۱۵) حسين بن محمد اصفهانی، مفردات، (م. ۴۲۵ق.)، به کوشش صفوان داودی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ ق، «نسخ». (۱۶) راغب حسين بن محمد اصفهانی، مفردات، الراغب (م. ۴۲۵ق.)، به کوشش صفوان داودی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ق. (۱۷) لویس معلوف، المنجد فی اللغه، (م. ۱۹۴۶م.)، بیروت، دارالمشرق، ۱۹۹۶م. (۱۸) دایره المعارف فارسی، مصاحب و دیگران، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۶ش. (۱۹) محمد بن ابراهيم صدرالدين شيرازى، المظاهر الالهیه، صدرالمتألهین (م. ۱۰۵۰ق.)، به کوشش آشتیانی، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۷۷ش. (۲۰) ملاهادی سبزواری، شرح منظومة السبزواری، به کوشش حسن زاده آملی، تهران، ناب، ۱۴۱۷ق. (۲۱) محمد بن عبدالکریم شهرستانی،الملل والنحل، (م. ۵۴۸ق.)، به کوشش سید گیلانی، بیروت، دارالمعرفه. (۲۲) احمد زمردیان، حقیقت روح، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶ش. (۲۳) عبدالحسین امینی، الغدیر فی الكتاب والسنة والأدب، (م. ۱۳۹۰ق.)، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۶۶ش. (۲۴) حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، «نسخ.»، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ش. (۲۵) عبدالحسین امینی، الغدیر فی الكتاب والسنة والأدب، (م. ۱۳۹۰ق.)، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۶۶ش. (۲۶) محمد بن ابراهيم صدرالدين شيرازى، مفاتیح الغیب، (م. ۱۰۵۰ ق.)، تهران، انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۶۳ش. (۲۷) محمدهادی معرفت، وقفة عند نظریة تناسخ الارواح، ص۱۳۸، ۱۹۶۹م. (۲۸) مرتضی بن داعی، بصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، به کوشش آشتیانی، تهران، اساطیر، ۱۳۶۴ش. (۲۹) محمد بن شاهمرتضی فيض کاشانی، تفسیر الصافی، (م. ۱۰۹۱ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۲ق. (۳۰) ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ش. (۳۱) سعد بن عبدالله الاشعری، المقالات والفرق، تهران، علمی فرهنگی، ۱۳۶۱ش. (۳۲) مارتین مکدرموت، اندیشههای کلامی شیخ مفید، ترجمه: احمد آرام، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۲ش. (۳۳) محمدطاهر ابن عاشور، تفسیر التحریر والتنویر، (م. ۱۳۹۳ق.)، تونس، الدار التونسیة، ۱۹۹۷م. (۳۳) محمد بن عمر فخر رازی، التفسیر الکبیر، (م. ۶۰۶ق.)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ق. (۳۴) محمدعلی تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون والعلوم، بیروت، مکتبة لبنان ناشرون، ۱۹۹۶م. (۳۵) ترمذی، سنن الترمذی، (م. ۲۷۹ق.)، به کوشش عبدالوهاب، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۲ق. (۳۶) محمد شوکانی، القدیر، (م. ۱۲۵۰ق.)، بیروت، دارالمعرفه. (۳۷) محمد بن شاهمرتضی کاشانی، تفسیر الصافی، (م. ۱۰۹۱ ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۲ق. ۷ - پانویس۸ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تناسخ»، شماره۶۱۰۳. دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «تناسخ در قرآن». |